گفتا به شمع روزی پروانه ای هراسان/ عمریست من بگردم دور سرت چه آسان/ افسوس هیچ حرفی با من نمی زنی تو/ سر در نقاب داری با چشم اشک ریزان/ در پاسخش چنین گفت آن شمع با اشاره/ با حالتی ملول و با روی اشک باران/ تو در برم چه دیدی کز یاد تو نرفتم/ جز سینه ای پر آتش وین شعله فروزان/ چرا نمی شوی تو با بال های بازت/ همسایه شکوفه یا جانب گلستان/ گفتا که رمز عشق است این پرزدن نه عادت/ با عشق تو بگردم دور سرت دو چندان/ خواهد قضا که عمری در پای تو بسوزم/ از هرم عشق رویت وز شعله های سوزان

نظرات شما عزیزان:
ارسال توسط آرزووووووو تنها
آخرین مطالب